Top latest Five داستان های واقعی Urban news
Top latest Five داستان های واقعی Urban news
Blog Article
یک مستندساز به نام آن مک گرگور، تحقیقاتی را آغاز کرد که شامل بازسازی دریفت کشتی بود و متوجه شد که کشتی به دلیل نقص زمان سنج، ۱۲۰ مایلی از مسیر خود دور شده است.
بسیاری از سربازان ویتنامی پیامهای رعبآوری که در میدانهای نبرد پخش میشدند را واقعاً باور کرده و تصور میکردند رفقای کشتهشدهشان حالا در هیبت ارواحی گمشده در میانشان پرسه میزنند.
علیرغم اینکه چیزی برای شناسایی او در صحنه پیدا نشد، پلیس توصیفات او را به مقامات سراسر کشور ارسال نمود.
Rastannameh
میگفت کـه کارهای بچههارو انجام میدم و میرم خودم تنهایی، مثل دورانِ بچگی و نوجوانی … چندین ساله این قانون رو دارم، هم خودم و هم همسرم!
یکی از این راهحلهای ترسناک «بیمارستانی مخصوص مردگان» بود. در این بیمارستانها اجساد بیماران مشکوک به کاتالپسی برای مدت چند روز تحتنظر قرار داشت تا از مرگ فرد اطمینان حاصل شود. در صورتی که بیمار از حالت فلج موقت خود خارج میشد معمولاً در بیمارستان با غذا، شراب و سیگار به استقبال او میرفتند.
مک نامارا با تعدادی از قربانیانی که جان سالم به دربرده بودند مصاحبه کرد، وقایع و نظر کارآگاهان پرونده را کنار هم چید و یک اثر تحقیقاتی به نام به تاریکی خواهم رفت را پدید آورد.
پنج ریال بـه ان روضه خوان میدهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
ماجرای تلخ و مرموز آمیتی ویل تا مدتها در رسانهها باقی ماند و از روی آن فیلمی هم ساخته شد، تا این که جی آنسون نویسندهی این کتاب تصمیم گرفت داستانی ترسناک بر اساس این ماجرای رعبآور بنویسد.
طبق گفتههای «غریبه زیبا: روح کیت مورگان و هتل دل کورونادو»، افرادی که فعالیتهای ماوراءالطبیعه را در این هتل گزارش کردهاند، کم نیستند. میهمانان نورهای سوسوزن، یک تلویزیون گولزننده و تغییر دما را تجربه کردهاند که از ناکجاآباد ظاهر میشود و به طور غیرقابل توضیحی ناپدید میشود.
در اروپای قرن هجدهم و نوزدهم، بهویژه در انگلستان دوران ویکتوریایی تعداد کسانی که به اشتباه دفن میشدند آنچنان زیاد بود که تابوتسازان به فکر ساخت تابوتهای ویژهای افتادند. این تابوتهای ایمن طوری طراحی شده بودند که فرد بتواند با دمیدن در شاخ یا به صدا در آوردن زنگوله دیگران را خبر کند.
گویا این کافی نبود، ظاهراً مسافرخانه توسط یک جادوگر نیز تسخیر شده است که قبل از دستگیری و قتل، در جستجوی یک سرپناه، به آنجا رفته بود.
در دهه ۱۹۷۰، این مزرعه توسط خانواده مایرز خریداری شد و به یک مسافرخانه تختخواب و صبحانه تبدیل شد. از آن زمان تجسمات و صداهای شبحوار در آنجا گزارش شده است.
هی “موشه” نگاه کن ببین کی آمده بـه برادران “گلدشتین” بازاریابی یاد میده؟
انگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد:«کینه آدمهایی کـه در دل دارید و همه ی ی ی ی جا با خود میبرید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما آن را همه ی ی ی ی جا همراه خود می برید.